خلاصه کتاب شاهد بیاورید و کمی هم شیراز | م. عباسی
خلاصه کتاب شاهد بیاورید و کمی هم شیراز ( نویسنده م. عباسی )
تا حالا شده حسابی از همه چی کلافه باشی؟ از دنیا، از آدما، از همین روزمرگی ها؟ اگه جوابتون مثبته، پس احتمالاً با حال و هوای کتاب "شاهد بیاورید و کمی هم شیراز" نوشته م. عباسی حسابی دم خور می شید. این مجموعه شعر، دقیقاً همون جاییه که یه شاعر عاصی و دل خسته، حسابی از همه چی بریده و حرف دلش رو می ریزه رو کاغذ؛ شعرهایی که گاهی تلخن و گاهی هم یه کورسوی امید دارن. این کتاب، یه جور آینه است برای دردها و دل شوره های جامعه امروزی.

این کتاب فقط یه مجموعه شعر نیست؛ یه سفر عمیقه به دنیای احساسات و اعتراضات یه شاعر معاصر. م. عباسی توی این کتاب، از خودش، از جامعه اش، از عشق و از ناامیدی هاش می گه. اصلاً می تونیم بگیم این مجموعه، صدای نسلیه که هم خسته است و هم پر از سوال. اگه دنبال یه کتاب شعر می گردید که هم دلتون رو به درد بیاره و هم به فکر فرو ببره، "شاهد بیاورید و کمی هم شیراز" دقیقاً همون چیزیه که دنبالشید. تو این نوشته، می خوایم حسابی این کتاب رو زیر و رو کنیم و ببینیم م. عباسی چی تو چنته داره.
م. عباسی: شاعری از جنس اعتراض و عاطفه
اگه بخوایم درباره م. عباسی حرف بزنیم، راستش اطلاعات خیلی دقیقی از زندگی شخصی و بیوگرافی ایشون در دست نیست. یعنی اگه دنبال سال تولد یا محل تحصیلش باشید، شاید چیز زیادی پیدا نکنید. اما خب، مهم تر از این جزئیات، خودِ شعرهایی هست که ازش باقی مونده و حسابی حرف برای گفتن داره. از همین شعرا می شه فهمید که با یه شاعر حسابی دغدغه مند طرفیم. کسی که فقط برای قشنگی کلمه رو کنار هم نمی ذاره، بلکه می خواد حرفی رو بزنه، اعتراضی رو فریاد بزنه و گاهی هم از عشق و دلتنگی هاش بگه.
جایگاه م. عباسی توی شعر معاصر ایران، به خاطر همین لحن خاص و صمیمی و البته نگاه تلخ و عاصی اش، یه جایگاه ویژه است. اون جزو اون دسته از شاعرهاست که می شه تو شعرهاش رگه هایی از شعر سپید و مدرن رو دید، اما با یه تفاوتی که مال خودشه. سبک و سیاقش، آدم رو یاد هیچکس نمی ندازه. کلمات رو جوری کنار هم می چینه که یه تصویر کاملاً جدید و بعضی وقتا شوکه کننده خلق می کنه. در واقع، اون خودش رو توی شعرش حسابی لو می ده؛ نه مثل یه شاعر دور از دسترس، بلکه مثل یه دوست صمیمی که از دغدغه هاش براتون حرف می زنه.
شاید بشه گفت مهم ترین ویژگی اشعار م. عباسی، تلفیق بی نظیر اعتراض و عاطفه ست. اون در عین حال که از اجتماع و ناهنجاری هاش گله می کنه و حتی گاهی خشمگینه، از عواطف لطیف انسانی هم غافل نمی شه. عشق، دوستی، دلتنگی و حتی یه امید پنهان، همه و همه تو شعراش پیدا می شن. این ترکیب باعث می شه شعراش هم تامل برانگیز باشن و هم حس همذات پنداری رو تو خواننده ایجاد کنن. برای همین، اگه دنبال شعری هستید که حرف دلتون رو بزنه و حسابی بهتون بچسبه، اشعار م. عباسی رو دست کم نگیرید.
مضامین اصلی "شاهد بیاورید و کمی هم شیراز": دردهای عمیق و امیدهای پنهان
وقتی اسم "شاهد بیاورید و کمی هم شیراز" میاد، اولین چیزی که باید بهش اشاره کنیم، همون بیست و چهار شعریه که توش جمع شده. این شعرها بیشترشون تو قالب شعر سپید یا شعر نو نوشته شدن. یعنی چی؟ یعنی خبری از قافیه و وزن های سنتی نیست، اما یه موسیقی درونی دارن که از ارتباط کلمات و تصاویر با هم میاد. این انتخاب فرم نشون می ده شاعر دنبال یه آزادی بیشتری تو بیان بوده، که بتونه حسابی حرف دلش رو بریزه بیرون، بدون اینکه بخواد خودش رو تو چارچوب های سخت گیرانه سنتی محدود کنه. این قالب به شاعر اجازه داده تا راحت تر از دل شوره ها و اعتراضاتش بگه.
سرچشمه های خشم و اعتراض شاعرانه
اگه بخوایم رک و راست بگیم، شاعر این مجموعه، یعنی م. عباسی، حسابی عاصی و خشمگینه. از چی؟ از همه چی! از دنیا، از عشق، از زندگی روزمره، از دوستی هایی که شاید اون قدرها هم واقعی نیستن و از جامعه و فرهنگی که انگار کارکرد واقعی خودشون رو گم کردن. شاعر اون قدر از این وضعیت خسته شده که دلش می خواد با همین شعرهاش، انتقام خواسته هاش رو بگیره. خواسته هایی که هیچ وقت برآورده نشدن.
تو این کتاب، حسابی با یه شاعر رودررو می شیم که از اجتماع شاکیه. جامعه ای که انگار دیگه نمی خونه، گوش نمی ده و صدا و متنی که تولید می شه، مخاطب نداره. می گه:
"شاهد بیاورید و کمی هم شیراز با شاعرانی ارغوانی در عرق ریزیِ کو مخاطب؟"
این جمله، خودش یه دنیا حرف داره؛ انگار شاعر از این همه بی تفاوتی و فضای تک رنگ و حوصله سربر خسته شده، جایی که حتی نفس کشیدن هم سخت می شه. از روسری هایی با رنگ های "پا به سن گذاشته" می گه، که شاید کنایه ای باشه به روزمرگی و تکرار.
حتی رابطه با معشوق هم تو این فضا، پیچیده و گریزانه است. جایی که می گه "با چند کلمه کوک می شوی و روسری نمی گذارد گوش های تو را دراز ببینم" نشون می ده که حتی تو نزدیک ترین رابطه ها هم، یه جور قلابی بودن و عدم شفافیت وجود داره. انگار همه چیز یه ماسکه، یه نمایش.
تلخی و ناامیدی در مواجهه با واقعیت
شاید بشه گفت بخش زیادی از شعرهای "شاهد بیاورید و کمی هم شیراز"، حسابی تلخ و سیاهن. شاعر نه تنها دیگه راه برگشتی برای خیلی از چیزها نمی بینه، بلکه گاهی اوقات حتی معتقده که از همون اول هم راهی برای ارتباط برقرار کردن درست و حسابی وجود نداشته. این تلخی، از یه جور ناامیدی عمیق میاد که ریشه در مواجهه با واقعیت های جامعه داره.
جامعه ای که م. عباسی تو شعراش نشون می ده، یه جامعه تک رنگ و کسل کننده است که انگار هیچ شور و هیجانی نداره. این حس ناامیدی، فقط به جامعه محدود نمی شه؛ روابط انسانی و حتی مفاهیم پایه ای مثل عشق و دوستی هم تو این دیدگاه، قلابی و غیرواقعی به نظر می رسن. این حس تلخ، اما کاملاً صادقانه، به دل خواننده می شینه و باعث می شه با شاعر همدردی کنه.
رد پای معشوق و جستجوی آرامش
اما خب، داستان همیشه سیاه و تلخ نیست. با اینکه شاعر از معشوقش هم گاهی گریزان به نظر می رسه و رابطه شون پیچیده است، اما یه رگه هایی از امید هم همیشه تو شعراش پیدا می شه. با اینکه "قلابی" بودن همه چیز، شاعر رو حسابی کلافه کرده، اما در نهایت، اون دنبال یه دنیای آرومه. دنیایی که عادل باشه و خبری از این همه نابرابری و تزویر نباشه. اعتقادش به خورشید، نمادی از همین امیده. خورشیدی که "در ادای دین به غریبه ها طور دیگری نمی تابد".
اینجا "خورشید" نماد عدالته، نماد روشنایی و یه جور امید نهایی برای شاعر که با وجود همه این خشم و اعتراض و ناامیدی، بالاخره یه روزی، یه جایی، همه چیز سر جای خودش قرار می گیره و عدالت برقرار می شه. این امید پنهان، باعث می شه کتاب فقط یه اثر تلخ نباشه؛ یه نوری هم تو دل تاریکی هاش هست که خواننده رو با خودش می بره.
تحلیل ادبی و ویژگی های سبکی: چرا این کتاب مهم است؟
حالا که حسابی با حال و هوای کتاب آشنا شدیم، بیاین یه کم هم از نظر ادبی و سبکی این مجموعه رو بررسی کنیم. "شاهد بیاورید و کمی هم شیراز" فقط به خاطر مضامینش نیست که مهم شده؛ به خاطر نوآوری ها و ویژگی های زبانیش هم حسابی حرف برای گفتن داره.
زبان و بیان شاعرانه م. عباسی
یکی از چیزایی که تو شعرهای م. عباسی حسابی به چشم میاد، نوآوری های زبانی و یه جور شکستن کلیشه هاست. شاعر، از اونایی نیست که بخواد از کلمات و ترکیب های از قبل آماده استفاده کنه. اون کلمات رو جوری کنار هم می ذاره که گاهی وقتا یه شوک کوچیک به خواننده وارد می شه. مثلاً یهو می بینید که داره از واژه های مدرن و تصاویر امروزی استفاده می کنه، کنارش هم یه سری چیزای سنتی رو می ذاره و یه ترکیب جالب به وجود میاره.
این نوآوری زبانی، گاهی به یه تکنیک ادبی به اسم "آشنایی زدایی" می رسه. یعنی چی؟ یعنی چیزی که ما همیشه فکر می کردیم می شناسیمش، یهو تو شعر یه جور دیگه نشون داده می شه و یه حس غریبگی بهمون می ده. یه مثال خیلی خوبش از خود کتاب اینه:
"دریا را به اشتباه می شناسیم و نمک ندارد"
فکر کنید! دریایی که نمک نداره! این جمله، همون آشنایی زداییه. شاعر با این کار، یه نگاه جدید به یه پدیده آشنا بهمون می ده و ما رو مجبور می کنه دوباره فکر کنیم. البته تو این مجموعه، تکنیک هایی مثل فاصله گذاری و چندصدایی (پلی فونی) هم به شکل ساده و قابل فهمی استفاده شده که باعث می شه شعرها عمق بیشتری پیدا کنن و انگار چند تا صدا با هم حرف می زنن.
روابط بینامتنی و اشارات پنهان
شاید باورتون نشه، اما تو همین مجموعه شعر، می شه رد پای یه سری کتاب ها و داستان های دیگه رو هم پیدا کرد. یعنی شاعر گاهی اشاره هایی به آثار ادبی دیگه می کنه که باعث می شه شعرش حسابی غنی تر بشه و لایه های معنایی جدیدی پیدا کنه. این روابط بینامتنی، مثلاً به آثاری مثل "مکبث" شکسپیر یا رمان "خشم و هیاهو" ویلیام فاکنر اشاره می کنه.
البته این اشاره ها اون قدر پیچیده نیستن که حوصله آدم رو سر ببرن یا نفهمیم چی به چیه. اتفاقاً شاعر خیلی هوشمندانه این کار رو کرده. مثلاً وقتی به "خشم و هیاهو" اشاره می کنه، داره اون حس جنون، تلخی و از هم گسیختگی رو که تو اون رمان هست، به شعر خودش می آره و به نوعی به دردها و اعتراضات خودش عمق بیشتری می ده. این اشارات، یه جورایی مثل یه کد هستن برای خواننده ای که اهل ادبیاته، اما اگه کسی هم این کدها رو نشناسه، باز هم اصل معنی شعر رو متوجه می شه و لذت می بره. همین هوشمندی تو استفاده از این ارجاعات، نشون می ده که شاعر چقدر با ادبیات دنیا آشنا بوده و چطور تونسته اون ها رو به کار خودش بیاره.
رمزگشایی از عنوان "شاهد بیاورید و کمی هم شیراز"
حالا برسیم به خود عنوان کتاب که حسابی کنجکاوی آدم رو تحریک می کنه: "شاهد بیاورید و کمی هم شیراز". این عنوان، خودش یه دنیا معنی و رمز و راز داره. کلمه "شاهد" تو ادبیات فارسی، معانی مختلفی داره. گاهی به معنی زیبارو و معشوقه، گاهی به معنی گواه و سند، و گاهی هم به معنی کسی که چیزی رو نظاره می کنه. تو این مجموعه شعر، "شاهد" می تونه همون معشوق گمشده شاعر باشه، یا حتی یه گواه بر وضعیت جامعه و آدم ها.
نمی خوایم وارد بحث های پیچیده ادبی بشیم، اما همین چندوجهی بودن "شاهد"، خودش نشون می ده که شاعر چقدر باهوش بوده. این کلمه، بار معنایی سنگینی داره و هر کس می تونه یه جور برداشت ازش داشته باشه. "شیراز" هم که خب، خودش نماد شهر شعر و هنره. یه جورایی می تونه بستری برای اتفاقات و حوادث شعری باشه، یا حتی نمادی از فرهنگ و گذشته که شاید شاعر دلش می خواد یه جورایی به اون برگرده یا ازش فاصله بگیره. ترکیب این دو کلمه کنار هم، یه عنوان مرموز و جذاب ساخته که حسابی آدم رو به فکر فرو می بره و دعوتش می کنه که وارد دنیای شعر بشه.
جایگاه و اهمیت "شاهد بیاورید و کمی هم شیراز" در ادبیات معاصر
"شاهد بیاورید و کمی هم شیراز" با اینکه ممکنه تو نگاه اول یه مجموعه شعر معمولی به نظر بیاد، اما وقتی واردش می شی، می فهمی که یه جایگاه خاصی تو ادبیات معاصر داره. چرا؟ چون این کتاب صدای یه نسل و یه دوران خاصه. صدای خستگی، اعتراض و دل خوری از وضعیت موجود. م. عباسی تونسته با یه زبانی که هم صمیمیه و هم از دل می آد، حرفای ناگفته خیلی ها رو بزنه.
نقاط قوت کلیدی این کتاب چیه؟
- صدای اعتراض بی پرده: شاعر بی پرده از ناهنجاری های جامعه، بی تفاوتی ها و قلابی بودن روابط حرف می زنه. این صدا، صادقه و به دل می شینه.
- تازگی زبان و بیان: استفاده از تکنیک آشنایی زدایی و ترکیب کلمات مدرن و سنتی، به شعرها یه جور طراوت و تازگی می ده که کمتر تو شعر معاصر می بینیم.
- عمق مضمونی: با اینکه شعرا بعضی وقت ها تلخن، اما یه عمق فلسفی و اجتماعی دارن که خواننده رو به فکر فرو می برن. این کتاب فقط یه حس گذرا رو القا نمی کنه، بلکه ماندگاره.
- همذات پنداری: با وجود همه تلخی ها، شاعر یه جوری از حال و هوای درونش می گه که هر کسی می تونه توش خودش رو پیدا کنه.
این کتاب به چه کسانی پیشنهاد می شه؟
- اگه اهل شعر هستید و دنبال یه تجربه جدید و متفاوت می گردید.
- اگه دلتون می خواد با صدای یه شاعر معاصر که دغدغه اجتماع داره آشنا بشید.
- اگه از اون دسته خواننده ها هستید که دوست دارن قبل از خرید یه کتاب، یه پیش زمینه خوب ازش داشته باشن.
- اگه "خشم و هیاهو" یا "مکبث" رو خوندید و دوست دارید ببینید چطور یه شاعر تونسته با الهام از اونا، اثر خودش رو خلق کنه.
بازتاب این کتاب تو نقدها هم نشون می ده که این مجموعه چقدر تونسته توجه منتقدان رو جلب کنه. منتقدان ادبی، از زبان تازه و نگاه متفاوت شاعر حسابی استقبال کردن، و این خودش گواه بر اهمیت این اثره.
برای همین، "شاهد بیاورید و کمی هم شیراز" یه کتابیه که اگه اهل ادبیات باشید، حتماً باید بخونیدش. یه جورایی یه نقطه عطفه تو شعر معاصر، که هم حرفای دل خیلی هاست و هم راه جدیدی رو تو بیان ادبی باز کرده.
جمع بندی: پایانی بر یک تجربه شعری
خب، رسیدیم به آخر داستان "شاهد بیاورید و کمی هم شیراز". این مجموعه شعر م. عباسی، یه جورایی یه آینه تمام نما از حال و روز یه شاعر عاصی و دردمنده. دیدیم که چطور با زبانی تازه و نگاهی تلخ اما پر از امید، از دردهای جامعه، از روابط قلابی و از خستگی های روح می گه. از اون "کو مخاطب؟" گفتن هایش که نشونه بی تفاوتی جامعه است، تا اون امید به "خورشید" که نماد عدالته.
این کتاب یه سفر بود؛ سفری به اعماق روح یه شاعر و به دنیای پر از ناهنجاری اما در عین حال امیدوارکننده. م. عباسی تونسته با مهارت خاصی، این احساسات متناقض رو تو شعراش نشون بده و یه تجربه فراموش نشدنی برای خواننده رقم بزنه. اگه دنبال یه کتاب شعر می گردید که فقط وقتتون رو پر نکنه، بلکه به فکرتون بندازه و روحتون رو قلقلک بده، "شاهد بیاورید و کمی هم شیراز" همون انتخابیه که ازش پشیمون نمی شید.
حالا دیگه نوبت شماست. وقتشه که خودتون دست به کار بشید و این تجربه شعری رو از نزدیک حس کنید. شاید شما هم تو لابه لای سطرهاش، حرفای دل خودتون رو پیدا کردید. پس معطل نکنید و خودتون رو مهمون این سفر ادبی کنید.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کتاب شاهد بیاورید و کمی هم شیراز | م. عباسی" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، ممکن است در این موضوع، مطالب مرتبط دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کتاب شاهد بیاورید و کمی هم شیراز | م. عباسی"، کلیک کنید.